داستان های ده کلمه ای
جمعه, ۳ بهمن ۱۳۹۳، ۰۳:۲۶ ب.ظ
- دربست!
- کجا؟
- جگرکی.
خندیدند. زن به شکار بعدی فکر می کرد.
3. «عدالت»
- اعدام، زندان،... .
یکی از متهمان ذوق کرد و بی صدا خندید.
مرد قانون غرّید:
- زندان، اعدام،...
4. جوجه کوچولو بسیار با مزه بود. و با سس سویا لذیذتر هم می شد. (نوشته: جی ناتن)
5. هر وقت افسرده می شوم خرید می کنم. موجودی کارت و صورت حسابها مرا افسرده می کنند... (نوشته: جی شانون)
6. مرد نمی توانست دکتر را ملاقات کند چون بیمه نبود. (نوشته: کریس سیکستن)
داستان ده کلمه ای-داستان کوتاه-داستان های چند کلمه ای
مرسی