پیش نویس ها

مجله اینترنتی

داستان (او)

سه شنبه, ۵ خرداد ۱۳۹۴، ۰۵:۳۰ ب.ظ

یک داستان کوتاه:


هنوز عقربه های ساعت در تب و تاب رسیدن به دوازده بود که وارد تریا شد. کتاب هایش را روز میز گذاشت، اسکناسی درآورد و گفت: ((آقا یه سیگار)) ...


شما می توانید فایل را از لینک زیر دریافت کنید.

دریافت
حجم: 18.2 کیلوبایت

نوع فایل: PDF



فریلنسرینگ

موافقین ۵ مخالفین ۰ ۹۴/۰۳/۰۵
سعید قائمی مرودشتی

عقربه های ساعت

نظرات  (۱)

موهای جوگندمی...پرسپکتیو صف رزمنده هایی که تو خاکستری تیره محو می شن...چقدر تم خاکستریِ تیره و روشن حاکم بود بر این برش از داستانتون...حس اضطراب و استیصال ناشی از جنگ رو خوب کار کرده بودین...گرچه دل من برای فرار از این اضطراب ،مدام گوشه گوشه ی تریا دنبال یه شاخِ گل خوشرنگ تویِ یه گلدون ساده می گشت...
..................
سلام و احترام
خوندم نوشته ی ارزشمندتون رو
قلم مسلط و هدفمندی دارید
موفق باشید.

پاسخ:
با سلام
ممنون از نظر و حضورتان.
ولی باید ذکر کنم که داستان از بنده نبوده و فقط به عنوان یکی از نویسندگان این مجموعه این داستان را در سایت قرار دادم .چرا که نویسنده اش نا معلوم بوده و مدتی در پی نویسنده این داستان بودم.
به هر حال ما این داستان را جالب دیدیم و به همین علت در این قسمت قرار دادیم.
سپاس از نظرتان.
پیروز باشید.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی