پیش نویس ها

مجله اینترنتی

داستان(خال)

چهارشنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۴۷ ق.ظ

وقتی در باز شد و پرسیدم، کفشام؟! آبجیم توی خودش جمع شد و تشر زد: ((گمشو بیرون)). پشت شانه چپش یک خال سیاه بود...

دریافت
حجم: 24.4 کیلوبایت


فریلنسرینگ

موافقین ۶ مخالفین ۰ ۹۴/۰۳/۲۰
سعید قائمی مرودشتی

خال سیاه

نظرات  (۴)

سلام و ممنونم از مطلب عالی و  بازدیدتون از سایت بنده...

آدرس وب سایت اصلی من :jasmines.ir
خوشحال میشم بهم سر بزنی.


موفق باشی 

وب خوب دارید
آفرین
فقر،فحشا،فساد،بیچارگی...
خدای بزرگ چقدر درموندگی داشت این قصه و بیشتر از اون،درد...
ته درموندگی ها وقتی به خدا پیوند نخوره،تو رنگ تیرش باقی می مونه...
طبعتون مانا...

پاسخ:
سلام
بلی درسته:
چیزی که از این داستان میشه درآورد همین گزینه هاست:
فساد و فحشا..
ممنون از نظرتان.
۲۴ خرداد ۹۴ ، ۲۳:۵۸ امید ابراهیمی
با سلام
خوندم
بسیار جالب بود..
بیچارگی موج می زنه...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی